آينه وبلاگ رفراندوم روزنوشت هاي سعيد ديگر در باب فرهنگ،جامعه ،سياست و اون ترنت |
Sunday, November 06, 2005
● احمدي نژاد نمود عيني ترميدوري انقلاب اسلامي
................................................................................................................اينك چنان حكومت ايران يكدست شده كه وقتي مي گوييم ((محافظه كاران ايران فلان مي گويند)) مراد از آن همان نظرات ((تماميت حاكميت جمهوري اسلامي)) است و بالعكس. اين دو معني، به لطف سه انتخابات پر تقلبي كه در دوران رياست جمهوري آبدار چي وار خاتمي برگزار شد، مترادف و هم معني شده اند. سخن از حكومتي است كه صداي مخالفان را خفه كرده، منتقدين را لب دوخته و حالا حتي اظهار نظر دوستان مشفق را هم زائد مي بيند. اشاره دارم به آن كه رسانه ي مجازي فردي چون محسن رضايي، فرمانده اسبق سپاه پاسداران را تاب نياورده اند و علاوه بر هجمه فيزيكي به تشكيلات سايت، از فيلتركردن آدرس آن فروگذار نشده اند يا امثال عماد افروغ را صلا و نداي ((خفه شو)) رسيده است در ايران حلقه ي خودي و غيرخودي و نخودي ها (سياست گريزان) در حال شفاف شدن است. بلاانقطاع خودي ها كمتر و غير خودي ها بيشتر مي شوند اما نخودي ها در گسل عميق بعد از انتخابات دارند تكليف خود را مشخص مي كنند. يا به پيروان ولايت مي پيوندند و يا به مخالفان آن. و اين به گمانم از اولين آثار مثبت قهر با صندوق هاست. -------- كجاست كرين برينتون تا ببيند آخرين انقلاب مهم معاصر نيز بنا به فرضيه ي- حالا ديگر به مرز نظريه رسيده او- به عاقبت و عقوبت انقلاب اكتبر شوروي و كبير فرانسه و استقلال آمريكا و 1646 انگليس رسيده و نزديك مي شود. ترميدوري، بازگشت، ارتجاع، حركت دوري و گام به گام و استحاله اي به وضعيت قبل از قيام و انقلاب بازگشتن. اين چيزي است كه همه ما ايرانيان، با هر تفكري، آن را به قسمي درك كرديم آنگاه كه رجوعتان بدهم به آن لحظه ي تلخ تاريخي كه لبان محمود احمدي نژاد به دست معلول سيدعلي خامنه اي بوسه مي زد و خاتمي نظاره گري بود مبهوت و وامانده. درست است. به مراسم سلام شاهانه ي آن سايه ي خدا مي ماند كه متواري شد. هرچند از همان ايام تلخ تر از زهري كه روح الله خميني، مصدق را به زبان و ادبيات خود دشنام داد((انشالله كه مسلم بوده است)) و فرداي انقلاب دوم و كشيده شدن دولت ميانه رو بازرگان به بن بست استعفا، بودند آگاهاني كه شروع اين تغيير را دريافتند و هشدار دادند. كام يافتگان از قدرت اسلامي نيز خود دم از انحراف زده اند. بي دليل نبود آن همه حساسيت به سرنوشت شوروي و آن قياسها كه در جمع خوديها كردند به آن موضوع و بعد از دوم خرداد خاتمي را با گورباچف مقايسه كردند و مدام به دنبال تخريب چهره يلتسين هاي احتمالي و بالقوه بودند و نمايندگي ولي فقيه در دانشگاه كتابها اضافه كرده است به واحدهاي دروس دانشگاهيان و يكي شان هم (( انقلاب اسلامي و ريشه هاي آن)) و .. اگر روزگاري محمدرضا پهلوي، از دعوا و كشمكش ميان علم و هويدا به دنبال تعادل قوا و دفع توطئه هاي احتمالي بود، حالا سيد علي خامنه اي از يك طرف در انتخاباتي نمايشي، مترسكي به نام احمدي نژاد را از خم رنگرزي بيرون مي آورد، از طرفي يادش مي افتد كه بعد از چند سال آيين نامه اي را تصويب كند كه اختيارات مجمع تشخيص مصلح نظام (بخوانيد هاشمي رفسنجاني) را گسترش مي دهد. توازن و تعادل. بند بازي. يا هرچه اسمش را مي گذاريد… اگر در دوراني حسينعلي منتظري، با تروتسكي مقايسه مي شد، امروز عباس سليمي نمين و عماد افروغ و الياس نادران و امثالكم نمود لشگر اقتدارگرايان ترسيده اي هستند كه خود از نتيجه افكار دگم انديش خود وحشت كرده اند. اما چه بخواهند و چه نخواهند، مصباح افكاريات باقلواي همين حضرات است كه بر آسمان خرمقدس مآبان روزگار قمري شده و تلالويي دارد بر مدار و اقبال . امروز در جمهوري اسلامي همه با هم برابرند منتهي در گذر ايام بعضي برابرتر شده اند. خوك هاي قلعه حيوانات و آن تلاش براي استقلال در آسياب گندم و بحران مداوم در ساخت آسياب كه شده بود وسيله ي توجيه دزديها و استحاله معكوس خوك ها را شباهت قريبي است با ماجراجويي هاي هسته اي ملاياني كه با چند مليون معتاد، چند مليون بيكار، چندمليون فقير و لشگر تن فروشان و قاچاقچيان و آمار بالاي بزه و جنايت و فرار سرمايه و مغزها و نقض حقوق بشر و يدك كشيدن عنوان بزرگترين زندان روزنامه نگار در خاورميانه به دنبال غني سازي اورانيوم و توليد كيك زرد و آب سنگين افتاده اند. مهندس عبدالله رياضي را در آن مجالس شاهنشاهي مقايسه كنيد با دكتر حداد عادل مجلس هفت رژيم و انصاف بدهيد كه نه تنها پيشرفتي در كار نشده كه پسرفتها نيز حاصل شده. راستي اين روزها كسي فهميد از كي و چه زماني حزب اللهي ها تصميم گرفتند تا ديگر از خير بستن آن دگمه ي آخر اخلاص بگذرند و حتي آن عمل را به شوخي فيلم ها و سريال هاي رسانه ملي حوالت دهند؟ دكتر مهندس محمود احمدي نژاد را با آن باديگاردهايش مقايسه كنيد با احمدي نژادي كه در دهه شصت سوار بر موتور سيكلت در خيابانها چرخ ميزند و از پس دو چشماني كه در ميان انبوه ريش هاي ژوليده برق ميزند، دنبال مورد(منكرات) است و… و روشن است كه نگارنده برخلاف ساده انگاراني كه اين تحولات را نشانه ي پيشرفت مي بينند، آن را نمود دروغ مضاعف و پيچيدگي بيشتر در مكر و حيله گري مي دانم و مي بينم 4 Comments:
That's very true, but the problem is in our case the "termodorian" stage is even worse. They are forcing us to go back to the pre-modernization era
salam ok , atdost gerami kar az in harfa gozashteh darem be khat akhare dastan kam kam nazdek mishim By sepehr, at November 10, 2005 12:39 PM
Home
 نقل مطلب از اين وبلاگ تنها با درج منبع بلامانع است |
************ September 2004 October 2004 December 2004 January 2005 February 2005 March 2005 April 2005 May 2005 June 2005 July 2005 September 2005 October 2005 November 2005 December 2005 March 2006 April 2006 January 2007
آرشيو بي فيلتر
******* links ******
|
**************