آينه وبلاگ رفراندوم روزنوشت هاي سعيد ديگر  در باب فرهنگ،جامعه ،سياست و اون ترنت


Saturday, November 19, 2005

چند تا لينك و ديگر هيچ
يه سري لينك از چند هفته قبل تو فيوريزم قلنبه شده بود كه گفتم از خجالت حضورشان راحت بشم:

كميته مبارزه با سانسور(+)

خردبير: خودش (+)

تراژدي ما ايرانيان؛ نوشته اي از اعماق درد به قلم تواناي احمدزيدآبادي (+)

وبلاگ خواندني سپهر ايران(+)


سه لينك از صبحانه:
معجزه معماري قرن در شهرك محلاتي؛ بخوانيد و ...(+)
افاضات دندان شكن خاتمي ؛ قابل توجه دوستان خاتمي پرست (+)

مصباح يزدي خودش را در رديف ملاعمر ميداند(+)




................................................................................................................

Friday, November 18, 2005

از مشيري و در يادبود فروهرها

...
من واژه واژه مثل شما حرف مي زنم من، سالهاست بين شما، با همين زبان فرياد مي كنم:

-اينگونه يكدگر را در خون ميفكنيد
پرهاي يكديگر را،
اينگونه مشكنيد
مرگ است اين گلوله چرا مي پراكنيد؟
ننگ است...
براي چه مي زنيد؟
آيا شما
يك لحظه، يك نفس، نه، كه يك بار
در طول زندگي تان فكر مي كنيد؟
سوگند مي خورم همه با هم برابريد،
در چهره برادر با مهر بنگريد...
من از زبان باران،
من از زبان برگ
من، از زبان باد، نمي گويم اين سخن
من واژه واژه مثل شما حرف مي زنم
من،
با زبان اشك، اينك...
آيا شما به خواهش من، پي نمي بريد؟

[اينگونه هموطن خود در خون ميفكنيد]

فريدون مشيري
...
من واژه واژه مثل شما حرف مي زنم من، سالهاست بين شما، با همين زبان فرياد مي كنم:

-اينگونه يكدگر را در خون ميفكنيد
پرهاي يكديگر را،
اينگونه مشكنيد
مرگ است اين گلوله چرا مي پراكنيد؟
ننگ است...
براي چه مي زنيد؟
آيا شما
يك لحظه، يك نفس، نه، كه يك بار
در طول زندگي تان فكر مي كنيد؟
سوگند مي خورم همه با هم برابريد،
در چهره برادر با مهر بنگريد...
من از زبان باران،
من از زبان برگ
من، از زبان باد، نمي گويم اين سخن
من واژه واژه مثل شما حرف مي زنم
من،
با زبان اشك، اينك...
آيا شما به خواهش من، پي نمي بريد؟

[اينگونه هموطن خود در خون ميفكنيد]

فريدون مشيري

0 comments


پورنو اسپرت ايسلامي برره اي



اقدام جهان سومي وار حسين رضازاده در برداشتن قاب عكس كذايي در مراسم اهداي مدال قهرماني سنگين وزن هاي وزنه برداري، موجب اظهارنظرهاي فراواني راجع به او و سياست هاي ورزشي و ورزش سياسي در ج.ا.ا شده است

اين حقير برخلاف ديگراني كه اين مساله را اصلا سياسي ميدانند معتقدم رضاضاده با بالاي سر بردن عكس پورنوي خود در حال پاچه خواري و چاپلوسي و خ...مالي رهبر معظم صرفا يك اقدام نوديسمي و پورنوپرستي انجام داده و لاغير

بالاخره هرچه باشد در اين مملكت گل و بلبل ورزش ما عين سياست و سياست ما عين ديانت و ديانت ما عين سكسولانه ماست

اين عكس هم تقديم به آنهايي كه چندان در جريان نيستند

2 comments


................................................................................................................

Sunday, November 06, 2005

احمدي نژاد نمود عيني ترميدوري انقلاب اسلامي



اينك چنان حكومت ايران يكدست شده كه وقتي مي گوييم ((محافظه كاران ايران فلان مي گويند)) مراد از آن همان نظرات ((تماميت حاكميت جمهوري اسلامي)) است و بالعكس. اين دو معني، به لطف سه انتخابات پر تقلبي كه در دوران رياست جمهوري آبدار چي وار خاتمي برگزار شد، مترادف و هم معني شده اند.

سخن از حكومتي است كه صداي مخالفان را خفه كرده، منتقدين را لب دوخته و حالا حتي اظهار نظر دوستان مشفق را هم زائد مي بيند. اشاره دارم به آن كه رسانه ي مجازي فردي چون محسن رضايي، فرمانده اسبق سپاه پاسداران را تاب نياورده اند و علاوه بر هجمه فيزيكي به تشكيلات سايت، از فيلتركردن آدرس آن فروگذار نشده اند يا امثال عماد افروغ را صلا و نداي ((خفه شو)) رسيده است

در ايران حلقه ي خودي و غيرخودي و نخودي ها (سياست گريزان) در حال شفاف شدن است. بلاانقطاع خودي ها كمتر و غير خودي ها بيشتر مي شوند اما نخودي ها در گسل عميق بعد از انتخابات دارند تكليف خود را مشخص مي كنند. يا به پيروان ولايت مي پيوندند و يا به مخالفان آن. و اين به گمانم از اولين آثار مثبت قهر با صندوق هاست.

--------
كجاست كرين برينتون تا ببيند آخرين انقلاب مهم معاصر نيز بنا به فرضيه ي- حالا ديگر به مرز نظريه رسيده او- به عاقبت و عقوبت انقلاب اكتبر شوروي و كبير فرانسه و استقلال آمريكا و 1646 انگليس رسيده و نزديك مي شود.

ترميدوري، بازگشت، ارتجاع، حركت دوري و گام به گام و استحاله اي به وضعيت قبل از قيام و انقلاب بازگشتن. اين چيزي است كه همه ما ايرانيان، با هر تفكري، آن را به قسمي درك كرديم آنگاه كه رجوعتان بدهم به آن لحظه ي تلخ تاريخي كه لبان محمود احمدي نژاد به دست معلول سيدعلي خامنه اي بوسه مي زد و خاتمي نظاره گري بود مبهوت و وامانده. درست است. به مراسم سلام شاهانه ي آن سايه ي خدا مي ماند كه متواري شد.

هرچند از همان ايام تلخ تر از زهري كه روح الله خميني، مصدق را به زبان و ادبيات خود دشنام داد((انشالله كه مسلم بوده است)) و فرداي انقلاب دوم و كشيده شدن دولت ميانه رو بازرگان به بن بست استعفا، بودند آگاهاني كه شروع اين تغيير را دريافتند و هشدار دادند.

كام يافتگان از قدرت اسلامي نيز خود دم از انحراف زده اند. بي دليل نبود آن همه حساسيت به سرنوشت شوروي و آن قياسها كه در جمع خوديها كردند به آن موضوع و بعد از دوم خرداد خاتمي را با گورباچف مقايسه كردند و مدام به دنبال تخريب چهره يلتسين هاي احتمالي و بالقوه بودند و نمايندگي ولي فقيه در دانشگاه كتابها اضافه كرده است به واحدهاي دروس دانشگاهيان و يكي شان هم (( انقلاب اسلامي و ريشه هاي آن)) و ..

اگر روزگاري محمدرضا پهلوي، از دعوا و كشمكش ميان علم و هويدا به دنبال تعادل قوا و دفع توطئه هاي احتمالي بود، حالا سيد علي خامنه اي از يك طرف در انتخاباتي نمايشي، مترسكي به نام احمدي نژاد را از خم رنگرزي بيرون مي آورد، از طرفي يادش مي افتد كه بعد از چند سال آيين نامه اي را تصويب كند كه اختيارات مجمع تشخيص مصلح نظام (بخوانيد هاشمي رفسنجاني) را گسترش مي دهد. توازن و تعادل. بند بازي. يا هرچه اسمش را مي گذاريد…

اگر در دوراني حسينعلي منتظري، با تروتسكي مقايسه مي شد، امروز عباس سليمي نمين و عماد افروغ و الياس نادران و امثالكم نمود لشگر اقتدارگرايان ترسيده اي هستند كه خود از نتيجه افكار دگم انديش خود وحشت كرده اند. اما چه بخواهند و چه نخواهند، مصباح افكاريات باقلواي همين حضرات است كه بر آسمان خرمقدس مآبان روزگار قمري شده و تلالويي دارد بر مدار و اقبال .

امروز در جمهوري اسلامي همه با هم برابرند منتهي در گذر ايام بعضي برابرتر شده اند. خوك هاي قلعه حيوانات و آن تلاش براي استقلال در آسياب گندم و بحران مداوم در ساخت آسياب كه شده بود وسيله ي توجيه دزديها و استحاله معكوس خوك ها را شباهت قريبي است با ماجراجويي هاي هسته اي ملاياني كه با چند مليون معتاد، چند مليون بيكار، چندمليون فقير و لشگر تن فروشان و قاچاقچيان و آمار بالاي بزه و جنايت و فرار سرمايه و مغزها و نقض حقوق بشر و يدك كشيدن عنوان بزرگترين زندان روزنامه نگار در خاورميانه به دنبال غني سازي اورانيوم و توليد كيك زرد و آب سنگين افتاده اند.

مهندس عبدالله رياضي را در آن مجالس شاهنشاهي مقايسه كنيد با دكتر حداد عادل مجلس هفت رژيم و انصاف بدهيد كه نه تنها پيشرفتي در كار نشده كه پسرفتها نيز حاصل شده.

راستي اين روزها كسي فهميد از كي و چه زماني حزب اللهي ها تصميم گرفتند تا ديگر از خير بستن آن دگمه ي آخر اخلاص بگذرند و حتي آن عمل را به شوخي فيلم ها و سريال هاي رسانه ملي حوالت دهند؟ دكتر مهندس محمود احمدي نژاد را با آن باديگاردهايش مقايسه كنيد با احمدي نژادي كه در دهه شصت سوار بر موتور سيكلت در خيابانها چرخ ميزند و از پس دو چشماني كه در ميان انبوه ريش هاي ژوليده برق ميزند، دنبال مورد(منكرات) است و…


و روشن است كه نگارنده برخلاف ساده انگاراني كه اين تحولات را نشانه ي پيشرفت مي بينند، آن را نمود دروغ مضاعف و پيچيدگي بيشتر در مكر و حيله گري مي دانم و مي بينم

4 comments


................................................................................................................

Home
 نقل مطلب از اين وبلاگ تنها با درج منبع بلامانع است

blog*spot
get rid of this ad | advertise here

**************