آينه وبلاگ رفراندوم روزنوشت هاي سعيد ديگر  در باب فرهنگ،جامعه ،سياست و اون ترنت


Saturday, July 30, 2005

پايان عصر خاكشيريسم

- تا همين جا گنجي پيش برده و آرمان هايش را به هر دو وجه منتشر كرده. نگاهي بكنيد چگونه با آخرين نامه اش كه خطاب به دكتر سروش منتشر كرده خطوط قرمز خودساخته را يك تنه كيلومترها عقب زده و كار بدانجا رسانده كه در مثل مسعود بهنود دست به عصاي وبلاگستان ما را به آنجا كشانده كه ميبينيم قلم تواناي او در نقد صريح علت العلل كار بسته ي ما - يعني ولايت مطلقه ي فقيه و حكومت استبدادي شخص سيدعلي شاه - جنبيده و نگاهي بكنيد كه چگونه همه ي مدعيان دروغين اصلاح طلبي را به انزوا كشانده و صدايي از مشاركتي ها و مجاهدين انقلاب و آنان كه رژيم مرده ي ولايتي را در زير سرم بي معني تغييرات حداقلي قصد احيا دارند به حاشيه و سكوت كشانده. سكوتي كه فرداي تاريخ گريبانشان بگيرد و پرده ها بر مدعيان دروغين پرده دري بالا زند.

-آقاي رضا خاتمي! گنجي دارد مي ميرد. معاون اول دولت حقوق بشر آقاي معين! گنجي دارد پرپر مي شود. جناب آقاي دكتر معين! داماد فقيه روشنفكر آيت الله دستغيب! همانكه با او قبل از انتخابات عكس انتخاباتي انداختيد دارد كور و فلج و گنگ مي شود؛ كجاييد؟ آخر بعضي مفسرين عاليرتبه دنياي سياست مي گويند ((اگر شما سر كار مي آمديد وضع ما اين نبود)) و من در تعجبم كه آخر شما الان كجا تشريف داريد. البته ذهن ما نيروهاي عصبي و كم فهم معمولا فكرهاي بي ربط ميكند و مثلا مي انديشد كه شما همينك در پي مسجد و گور و خرما براي تن گنجي رفته ايد و قرار است در اين امر خاصه نيز كار دست حريميان حرم و دربار باشد تا مبادا تن لخت انقلاب به دست نامحرمان و نااهلان هيز بيافتد و انيرانيان و آنان كه از همه ايران فقط دو متر قبر در سند و بنچاقشان است، ميدان دار نشوند كه لابد خيلي بد مي شود و فرصت بهره برداريهاي حزبي سوخت ميشود


-راستي آقايان بهزاد نبوي و محسن آرمين و كليه پيمانكاران محترم ميدان نفتي عمر رژيم استبدادي فزاي پارس جنوبي! دارم به اين فكر ميكنم كه باز دم سروش گرم (البته ملتفتيد كه منظورم دكتر سروش است و نه ميدان نفتي سروش) كه فهميد همان كروبي درپيت از آن هفت تفنگدار ديگر (به حال ملت) كم ضررتر است. مي بينيد كه كروبي سومين نامه ي هزينه دارش را خطاب به شخص رهبر نوشته اما شما را حتي كوچكترين خبري نيست. ميدانم كه فردا طنازتان مينويسد ((كه ايها الناس خاتميچيان ديگر هيچ كاره اند، چه كارشان داريد؟ مگر خبر نداريد كه فرقه و طايفه جديدي ميدانداران گشته اند و ...)) اما بگذاريد بنويسم تا در اين گوشه ي اتاق گرم دم كرده لااقل فريادي مجازي پس از مرگ واقع روحي، زده باشم.

-آخر اگر گنجي بميرد آيات عظام تقليد قم را شرمساري است. اگر گنجي بميرد جواب دختران و مادر پير او را در صراط باريك تر از مو و برنده تر از شمشير موصوف دادن، با همين حضرات مقدس مآب روحاني است. اگر گنجي بميرد همه ي ما مقصريم كه مظلوم واقع شده ايم براي ظالم جبار، اگر گنجي بميرد رهبر ميماند و دودوتا چهارتا كردن هايش در مواجهه با جان انسانها.

-اگر گنجي بميرد ديگر حكايت ققنوس را از كتب اساطير ايران باستان به تاريخ معاصر ايران دارستان رجعت ميدهند تا فرزندان فرداي ايران بخوانند كه در سال دو هزار و پنج ميلادي و در روزهايي كه بر انسان متمدن وجود حيات در كرات ديگر محقق ميشد، در ايران ما و در حكومت قرون وسطايي آن، حكومت استبدادي پدر و پسر سلسه ي خامنه ايه، در مقابل چشمان ميلياردها جهانياني كه ماجرا را پي برده اند و دنبال ميكنند، قصد كشتن يك انسان شرافتمند و بي گناه را كردند و ...

-و راستي اين جنايت مهيبي است. چنان كه رفسنجاني و شاهرودي را به اعلام تبري كشانده و قاضي القضات را به هراس انداخته از قرباني شدن: به حدي كه رسما و تلويحا اعلام كرده كه كار دست رهبري است و مسئوليتي بر عهده او نيست((هاشمي شاهرودي : صحبت‌هاي اخير آقاي گنجي[انتقاد از رهبري] كار ايشان را دشوار كرده است))

-و اما اين روزها سوالي كه همه ي ما از خود مي پرسيم اينست كه حقيقتا رهبر جمهوري اسلامي با كدام طرح و برنامه به پيشواز روزهاي بحراني بعد از مرگ گنجي ميخواهد برود و در اتاق هاي تصميم گيري چه گذشته كه بعد پنجاه روز، رهبر را ككي نگزيده و خيالي نيست.

آيا قرار است گنجي پس از آنكه به افليجي ويلچرنشين تبديل شد خامنه اي را حكم بزرگوارانه ي عفو اتفاق افتد تا مجسمه ي لغزاني براي شكرگزاري سعيدحجاريان ها فراهم شود؟

-يادش به خير باد شريعتي كه چه دردمندانه ميناليد از خاكشيريسم. ((كه تجويز عافيت طلبانه اي است مسئوليت زدا. و هم نسخه ي سردي است و هم سفارش گرمي! هم مزاج روان را كارگر است و هم يبوست و لااقلش اين است كه اگر فايده نداشته باشد ضرر ندارد و...! )). و اين يعني آنچه و مرضي كه سيدمحمدخاتمي و خاتميچيان را سالهاست دچار شده و گمان مي برند كه هم مقبول خودگامگان افتاده اند و هم محبوب افتادگان مانده. مرد بيست و دو مليوني ما را باش كه امروز تقديرنامه از رفسنجاني و مجلسيان فرمايشي و رهبر كبريايي ميرسدش و او همچنان لبخند ميزند. آري اينروزها همچنان لبخند مي زند اين سيد مظلوم صادق دلسوز فاضل اصلاح طلب ....

-از همه ي اينها كه بگذريم باز يادمان مي آيد كه گنجي در بيمارستان ميلاد است و بيمارستان ميلاد در قلب تهران و تهران را دو ده مليون جمعيت. ما را چه مي شود يا بهتر بگويم كه ما را چه كرده اند كه يادمان رفته در اوج خفقان رضاخاني چطور مدرس را از مريض خانه(بيمارزندان) به در برديم و راستي چه مسحورمان كرده جز وام بانك و اجاره خانه و شهريه دانشگاه آزار و هزار نااقبالي ديگر كه هم مان را به عمد دچارش كرده اند تا ترس افتادن از اسب، از اصل بياندازدمان...

و چون پراكنده خاطر را جز آشفته نويسي نيايد عريضه تمام بايد كند




------------------------
بمباران گوگلي آيت الله استالين

دوستان لطفا با لينك دادن به سايت خامنه اي به حركتي كه براي بمباران گوگلي شخص سيدعلي شاه آغاز شده بپيونديد

---
كليپ مرغ سحر(اكبر گنجي) با صداي شجريان

اينجا را كليك كنيد


-----
wanted


its the image of ganji,s killer . are you know him?

0 comments


................................................................................................................

0 Comments:

Post a Comment

Home
 نقل مطلب از اين وبلاگ تنها با درج منبع بلامانع است

blog*spot
get rid of this ad | advertise here

**************