آينه وبلاگ رفراندوم روزنوشت هاي سعيد ديگر  در باب فرهنگ،جامعه ،سياست و اون ترنت


Friday, May 27, 2005



بياييم هر چيزي را سرجايش قرار دهيم

هموطن! من قصد دارم در 27خرداد، انگشت سبابه، شناسنامه و قلبم را پاك نگهدارم. چرا كه مي‌بينم از راي من چماقي براي سركوب من، و نقابي براي گرگ‌هاي ايران من ساخته مي‌شود

ايراني هموطن من! كشور سوخته، فرصت‌هاي بربادرفته، انشقاق اجتماعي و اقتصادي جامعه‌ي ما، بيكاري، فقر، فحشا، قتل‌هاي هولناك زنجيره‌اي، قريب يك مليون كشته و پنج مليون آواره از وطن، گرفتن فرصت حضور برترين مغزها و سرمايه‌ها و نخبگان در داخل كشور و در عوض شوراندن و دندان تيز كردن طبقه‌ي كژطبع و كم شعور و ميمون صفتي چون انصار حزب شيطان بر مردم و بيست و هفت سال تجربه‌ي هر روز بدتر از ديروز شدن ايران، به نظر كافي مي‌رسند تا من و تو اوراق اين نمايشنامه‌اي كه براي تمسخر ما نوشته شده است را پاره كنيم
ملاتيسه‌ي حاكم بر ايران، همكنون از صادر كردن دختران ايراني براي عرب‌ها و در مقابل وارد كردن چاي و سيگار و اجناس بي‌كيفيت چيني براي ايراني‌ها، تجارت سياهي را تدارك ديده است. آنقدر سياه كه نفت اين ماده‌ي شوم كه صدسال است سايه‌اش چون بختكي بر صدسال آزادي خواهي قوم ايراني چهره انداخته و رنگ سياهش شباهت به رنگ اقبال ايراني مي‌برد نيز در مقابل آن سفيد مي‌نمايد
طي اين سالها، لشكر غم‌ جوان‌هايمان را پير كرد و پيرهايمان را مرده‌دل. ثمرات تاك ايران زمين، غوره نشده مويز شد و شاهد بود كه به ازاي حجم عظيم مهاجرت‌ها، حاشيه نشيني و بهم خوردن تركيب جمعيتي شهرهاي ايران، كه با هدف عقيم كردن و از تك و تا انداختن شهرها صورت گرفت، جمهوري اسلامي ترجيح داد تا دهها مليارد دلار از ميراث اين مردم را بدون وجود خواست و ميل آنها، صرف ماجراجويي‌هاي هسته‌اي كند

ملاياني كه جز در شك بين دو و سه و آداب طهارت و دعاي دخول علم و تخصصي نداشته و ندارند همينك با سناريوي ايجاد موج احساسي و كاذب غرور ملي و دروغ پردازي‌ها از پيشرفت علمي هسته‌اي، سعي در پوشاندن عزم خود براي توليد بمب هسته‌اي در زير پوشش عمامه‌وار تبليغات كرده‌اند

آخر هم‌سرنوشت‌هاي من! در ميان افرادي چون لاريجاني و قاليباف و احمدي نژاد و رضايي و رفسنجاني، كداميكند كه دستشان به خون جگر اين ملت آلوده نباشد؟ و آخر كدام عاقلي با دست خود، به قاتل خود، شمشير مي‌دهد؟

آيا بايد به فردي چون كروبي كه آوازه‌ي ملياردها تومان رشوه‌گيري‌اش چنان پيچيده كه خود نيز بدان مقر است، راي دهم؟
و يا اينكه به كوتوله‌اي همچون مهرعليزاده كه حتي به رتق و فتق و جمع و جور كردن دست و پاي خويش در مقابل دوربين‌ها قادر نيست و در دروغ و ادعا مثل به آيت الله غضنفري خوانساري مي‌برد كه امر بر او مشتبه گشته، راي دهم؟

به من بگوييد كه آيا بايد به مصطفي معيني كه چهار روز است براي حل سوال ساده‌اي -كه تمام متغيرهايش واضح است- در اتاق شك بسر مي‌برد و اين ميزان ترديدش حتي براي آنان كه از قدرت تصميم‌گيري و شجاعت و پايداري او سخن مي‌گفتند نيز شبهه ايجاد كرده - حال چه آنان كه مي‌گويند بيايد و چه آنها كه مخالفند با اين تصميم- راي بدهم و دل خوش كنم؟
چرا كه اين همه ترديد بر سر دو راهي، در برخورد با چهارراه مشكلات رياست جمهوري، لابد به فاجعه‌اي تبديل خواهد شد و تمام دوران رياست جمهوري محتمل ايشان، به جاي حركت، به تفكر درباره‌ي راه حركت خواهد گذشت

من خار در چشم و استخوان در گلو بودم كه دروغ بزرگ خاتمي آمد و حس حماقت را هم به رنج‌هايم اضافه كرد و اينست كه حالا معتقدم شركت در انتخابات و دل بستن به بهبود وضعيت، كمك كردن به زندانبانان آزادي و ثروت اين كشور است و در مقابل تحريم انتخابات و نمايش چهره‌ي واقعي و بي‌نقاب رژيم ديكتاتور‌مآب حاكم بر ايران در چشم جهانياني -كه غالبا تصور غلطي از ما و خواسته‌هايمان دارند، حداقل كاري است كه مي‌توانم در حق اين آب و خاك غمزده‌ام انجام دهم

فراموش نكنيم كه برگزاري يك انتخابات فرمايشي و تحريم شده، حتي وقتي كه دست بالا 20 مليون از 45 مليون واجد شرايط به پاي صندوق‌ها بروند و وقتي كه نفر اول انتخابات(فرضا رفسنجاني) با نهايت 30 درصدآرا (كه بر اساس سقف نظرسنجي‌ها همينك حدود 25درصد است) يا معادل عددي تنها شش مليون راي قدرت بگيرد، آن هنگام است كه نفس به قدرت رسيدن يك رييس جمهور شش مليوني، رييس جمهوري كه نماينده تنها پانزده درصد(با فرض آماري ما حدود سيزده درصد) جامعه باشد و در مسائلي همچون ميكونوس نيز پرونده‌ي شرارت بين المللي داشته باشد، مي‌تواند زمينه‌ساز شكل‌گيري تحركات و اعتراضات و تظاهرات و اعتصابات دانشجويي و كارگري و مردمي باشد و در نهايت حاكمان تهران را به بن بست قبول برگزاري رفراندوم آزاد و تحت نظارت نهادهاي بي‌طرف داخلي و بين المللي بكشاند

آنچه در اول آوريل- روز جهاني كارگر- با حضور رفسنجاني در ميان اجتماع كارگران رخ داد و نيز ترس و عكس العمل سريع در مقابل تحركات چندروز گذشته دانشگاهها در اعتراض به ردصلاحيت‌ها- كه البته جبهه مشاركت، حمايت‌ دانشجويان از انتخابات آزاد را رندانه به حمايت از نامزد خودش منسوب كرد- نمودي از صدق اين ادعاهاست

و حال من ميخواهم در بيست و هفتمين انتخاباتي(انتصابات) كه در بيست و هفتمين سال شكل‌گيري جمهوري اسلامي و در روز بيست و هفت خرداد برگزار مي‌شود شركت نكنم. من از ضرب بيست و هفت‌ها بيزارم و معتقدم كه:

ايران و ايراني آزادي و رفاه مي‌خواهند و انتخابات فرمايشي تحريم را. بايد هرچيزي را سر جايش قرار داد

2 comments


................................................................................................................

2 Comments:

جالب بود. خسته نباشي

By Anonymous Anonymous, at May 27, 2005 5:02 PM  

عجب

By Anonymous Anonymous, at May 27, 2005 5:09 PM  

Post a Comment

Home
 نقل مطلب از اين وبلاگ تنها با درج منبع بلامانع است

blog*spot
get rid of this ad | advertise here

**************