آينه وبلاگ رفراندوم روزنوشت هاي سعيد ديگر در باب فرهنگ،جامعه ،سياست و اون ترنت |
Thursday, December 09, 2004
●
................................................................................................................تداركچي دموكرات به چه درد ميخورد؟ علاوه بر اينكه ما ايرانيان حافظه تاريخي درستي نداريم، افسردگي دارد حافظه معموليمان را هم كمكمك صلب ميكند. خلاصه بگويم: مگر همين سيد خوش تيپ چندي قبل نگفت كه رييس جمهور نيست و تنها يك تداركچي است ? حالا چطور مدعي است ايران آنچنان كشور دموكراتيكي است كه دانشجويي بر سر رييس جمهورش فرياد ((اي احمق)) ميزند؟؟ حتي ميخواهم بپرسم كه آيا تحمل دوتا و نصفي فحش براي يك آفتابهدار خوش قيافه، اينقدر سخت است كه همچون معلمان عصبي بر سر دانشجويان فرياد بكشد آدم باشيد؟!(راستي چه كسي آدم نيست؟ آنكه خرش از پل راي مردم گذشته يا آنكه ميگويد ما شلاق خورديم تا تو بماني وكاري بكني كه نكردي؟) ميخواهم بدانم كه آيا تحمل ((هوشدن)) براي كسي كه توسط نشريات يالثارات الحسين و فكه و شلمچه و... بارها بيِشرف و بيغيرت خوانده شده تا اين حد دشوار است كه با رعشههاي عصبي حضار را تهديد به اخراج كند؟ اگر اينگونه است پس واكنش خاتمي در قبال حرفهاي حسن عباسي را چرا نشنيديم؟ من به عنوان دانشجويي كه دو بار-ظاهري و ماهوي- به خاتمي راي داده امروز ميپرسم: اين ادعاي خاتمي كه در وراي جمهوري اسلامي نظامي دموكراتيك نخوابيده تا چه حد معقول ومنطقي است؟ استدلالهاي تداركچي فلسفهدان ما چيست؟ اصلا چه جاي سوالهاي پيدرپي اي كه جوابها ميدانيم : بيشك باز هم همان خط قرمز ايشان - حفظ نظام* - وي را به جعل ((تز)) واداشته است. پس دوصد بهتر با توجه به اين حقيقت مسلم كه دانشجويان در 16 آذر سال 83 با يك كار چاقكن و نقاب زيباي جمهوري اسلامي برخورد داشتند بگويم : هرچند من نميتوانم منكر خرد شدن مشمئز كنندهي خاتمي باشم - كه مي بينيم برانگيخته شدن احساسات برخي را به دنبال داشته و عده اي مثل او به مصدق ميكنند كه بعدها دوباره محبوب شد! ، اما مي توانم آرزو كنم كه اي كاش در آن روز در آن سالن كوچك بودم تا وقتي وي با طعنه موذيانه خود، خبر از كسي را داد كه ((بعد از من خواهد آمد و به جاي حرف عمل خواهد كرد و مردم هم نتيجه عملش را خواهند ديد))، فرياد ميزدم : كه لابد انتخاباتش را شما برگزار خواهيد كرد؟! آقاي خاتمي! سيد اردكاني! كو آن صداقتي كه پزش را ميداديد؟ آقاي عينك قشنگ! آن شيخ رفسنجاني درست است كه موي صورت ندارد و بدين سبب برايش جوك و لطيفهها ساختهاند اما مسلما آنقدر گشن و فحل بود كه انتخاباتي چون دوم خرداد را برگزار كند.اما و لاجرم افتخار دولت شله قلمكار شما انتصابات كودتائي اسفند 82 و خرداد 84 است. پس كو آن ميراث صدام كه سهم شما بود؟!! آقاي سيد محمد خاتمي! رييس جمهور سابقا محبوب! راستي يادتان رفت به يك واقعه ي ديگر اين تجمع فخر بفروشيد. دست زدن بسيجي ها را مي گويم. خوش به حالتان! چه موفقيت بزرگي! آنها كه تا ديروز دست زدن را حرام ميدانستند و دانشجوياني را كه براي شما دست ميزدند قرتي و سوسول ميدانستند و دستان فرد دست افشان را بريده در جهنم ميديدند، برايتان كف ميزدند! آنهم چه كف زدني! به مراسم مولودي شان ميماند حتي! همانها را ميگويم كه از ساعتي قبل مراسم ،در سالن نشانده بودنشان و جاي خالي نمانده بود براي غير. و شما اين ميدانستيد! بله! ميدانم كه ميدانستيد. [...] و حال عميقا معتقدم عده اي از ما مردم ، از كل اتفاقات و برخورد دانشجوها، به نفع خاتمي احساساتي شدهايم و حتي ميتوان گفت بعد اصلي ماجراي شگفت 16 آذر امسال، سوسو زدن دوباره چراغ تزئيني و مطرودي به نام خاتمي بود كه صد البته در اين ميانه نقش و عملكرد ناخواسته معكوس رسانههاي اقتدار طلبان هم مشهود است. *خط قرمز خاتمي = قانون اساسي=ولايت فقيه= حفظ اليگارشي (گروه سالاري)معممين به عنوان اولين و آخرين فرصت تاريخي اين طبقه چهارصد ساله كه از آغاز نطفهبستن يعني در عصر صفوي تا سال 57 در آرزوي ساختن مدينه فاضله در تب وتاب بوده. - لابد ميپرسيد بعد پنج روز تازه خبر دار شدهاي كه الان مينويسي. در جواب تنها بگويم كه همان اطلاع از كورسوي چراغ صاحب مرده وادارم كرد بر اين مضحكه ديدي از منظر چشمم بزنم. نظرات شما: - يك ديالوگ ناتمام: I: سلام HE: salam I: ميشه يه نقد تند بهت ببندم؟ HE: chera ke na I: ببين به نظرم با اين قضاياي 16 آذر احساساتي روبرو شدي I: مگر نه اينكه خاتمي گفت تداركچي است؟ HE: خب؟ I: پس چطور مدعي شد هوار زدن دانشجوها بر سر او I: نشان پيشرفت است؟ I: اگر او كاره اي بود I: ميشد اين استدلال را كرد I: و با آن پز داد I: تداركچي دموكرات به چه درد ميخورد؟ I: تداركچي دموكرات به چه درد ميخورد؟ I: تداركچي دموكرات به چه درد ميخورد؟ HE: اي بابا. مغلطه نكن برادر I: چه مغلطهاي داداش؟ HE: والا نميدونم. نيتونم HE: مي تونم قانعت كنم HE: ولي حرفت رو قبول ندارم I: پس با عرض معذرت بايد بگم با لفظ مغلطه داري سفسطه ميكني HE: يه جور پيچوندن لغاته I: اجازه هست همين ديالوگ را هم كپي كنم(در نوشتهام) I: بدون آي دي ها البته HE: bedone nam are I: حتما I: فعلا باي و چند حرف ديگر... --------------------- جمهوري اسلامي علنا اعلام كرد معتقد است هرگونه نظرسنجي دروغپردازي است در اخبار بيست وسي پنج شنبه شب - شبكه دوم ---------------- جشنواره لباس ملي در دانشگاه پورسينا 24 آذرماه دبيرخانه جشنواره بزرگ طراحي و دوخت لباس ----------- رفراندوم و قورت دادن استفراغ اعلام حمايت طرفداران رضا پهلوي از طرح فراخوان همهپرسي را بايد به همين چشم ديد كه آدم توي مستراح به نتيجهي عرق ريختنش ميكند(گلاب به روتان) جدي نگريد! خودشان هم ميدانند كه راي اكثريت را ندارند ------------------- الپر نوشته: ما ايرانيها عجب آدمهاي باحالي هستيم ها. يك زماني انقلاب كرديم و گفتيم انقلابمان را صادر ميكنيم. بعد آنقدر صادر كردهايم كه همه مسلمين جهان انقلابي شدند جز خودمان، كه همه ضدانقلاب شديم! حالا هم ما خواستيم اصلاحات بكنيم؛ مال خودمان به گل نشست، اما همه همسايهها در همين راستا به فكر افتادهاند. عربستان دارد اصلاحات ميكند و به شيعيان مخالف آزادي ميدهد. الان هم در خبرها خواندم كه دولت مصر ميخواهد جامعه مدني را در كشورش توسعه دهد به اينها گرجستان و اكراين و تركيه را هم اضافه كنيم و براي هزارمين بار به خاطر بياوريم كه وقتي در ايران مشروطه پيروز شد در كشورهاي خاورميانه و همسايه ما ، سوسمار خواري امري متداول بود. حالا آن دوبي و ابوظبي و اين قشم و بوشهر و خرمشهر ما ... -------------- نامه تند وتيز احمدقابل بارها گفتهام كه پاشنه آشيل جمهوري اسلامي دين است. اين گونه استدلالهاي ديني كه امثال منتظري و آغاجري و سازگارا و حالا قابل در اظهار نظراتشان كرده اند بيشتر رژيم را به دست و پا انداخته تا هارت و پورتهاي امثال فرود فولادوند كه بعد از دادن فحش خارمادر به خدا و پيغمبر، ياد كوبيدن جمهوري اسلامي ميافتد ونشان ميدهند كه بله! مخالفان جمهوري اسلامي خدا نشناساند. پس بوغهاي جمهوري اسلامي حقيقت را ميگويند(و لابد در همه جهات) ----------------------------------- با تمام احترامي كه به هنرمندي چون ابراهيم نبوي دارم و با تمام نفرتي كه از آدم آنتني جون داريوش سجادي دارم بايد بگويم كه در وسط اين دعوا بحث احساساتي بودن سيد طنزپرداز ما جدي است و آن حمايت عصبي و افراطي از خاتمي و آن خشم و نفرت عميق كه بعد از مهاجرت(يا تبعيد)در نوشتههايش پيدا شد -كه نامه نگاريها به اين و آن جلوهگاهش بود- خود مويد و مكفي در ادعا است.(--->كتاب آقاي رييس جمهور) ------------------------------ نامه منسوب به سعيد حجاريان را كه در رد و كوبيدن رفراندوم نوشته شده خواندم و آني به ذهنم رسيد شايد اين را نوشته تا خبر اين رخداد را در ميان رسانههاي داخلي بپراكند. چرا كه خبر آن را مستقيم نميتوان پراكند مخصوصا اگر بدانيم كه اين نامه باعث شد تا خبر چنين امري براي اولين بار در صداوسيما آورده شود. حال در كازار مطرودي و منكوبي چه باك و چه بهتر كه معكوس در معكوس را راست آيد (پاسخي به حجاريان) Saturday, December 04, 2004
●
................................................................................................................اين مدرنترين رفرم تاريخ است. گويي با وبلاگها، ايميلها، پتيشنها ، كليكها و همهي صفر و يكهاي گسترهي آبي مجازي به جنگ آخرين استالينهاي تاريخ رفتهايم. آخرين ملاعمرها ، پينوشهها، صدامها... به جنگ واقعيت سرد و خشن استبداد ! خفقان! بيداد ! ميخواستم ديگر ننويسم. تااين حس عجيبي كه اتحاد براي نام ايران در غوغاي نام خليج هميشه فارس برايم داشت وديگري مطرح شدن حمايت ملي از رفراندومي آزاد و تحت نظارت جهاني بر آن داشتم دوباره و با وجود همهي سنگلاخها كه هست بنويسم اما. مدتها بود احساس نكرده بودمش. حس وطنخواهي را ميگويم. حداقل بعد از آن انتخابات كه با هزاران خون دل حسين لقمانيان ها را به مجلس فرستادند اين مردم. آن موقع هم حس عجيبي داشتم. هرچند بعدها ديديم در تمام آن مجلس پرطمطراق حتي ده نماينده آزاده همچون او نيست كه اگر بود كارمان اين نبود كه الان است. [...] اما آن احساسات كه به امواجي ميماند ساحلشكن هيچگاه دروغ نبود. زير و رويمان كرد: زير و رو شدني... و حالا نسيمي نو دميده. اميدي نو آمده. پاييزي كه بوي بهار ميدهد. آدمهايي كه دوباره چشمك ميزنند. باز دوباره يك سايت در موتورهاي جستجوگر يكشبه به صدر اوج ميگيرد. نه ! نه! اشتباه نكنم. اين تنها يك سايت نيست. شصت مليون آدميانند كه به فتح آرزوي ديرينه و خونبهاي صدو پنجاه سال سياهچال و شكنجه ميپرسند سوال. بيمي و خيالي اگر هست از اينكه در اين ميان مارمولكها فعال شدهاند. ((بازتاب)) مآبها با تيپ روشنفكرانه به طنازي آمده اند تا به گوه بكشند آخرين اميد مسالمتآميز ملت را . تا كه نام رفراندوم را هم به همان مسلخي ببرند كه واژگاني چون مجلس، شورا، استقلال، جمهوري، انقلاب، دموكراسي و ... را در آن كثافتنما كردند. . نميتوانند باشند و ببينند كه آنچه را به تدريج از سال 79 فرياد زده شد، دارد همگاني ميشود. سخت است بدانند آنها نيز كه ميگفتند اندكي صبر سحر نزديك است هم به مناديان رفراندوم پيوستهاند. فرصت عجيبي ميتواند باشد. جنبش حداقل به چند مليون[...] درد وطن است. همان ايراني كه با آن شور، براي دفع ناسيوناليستافراطي و بيشعور عربي، آن غوغا را به پا كرد وبا كليك چپ موسها دنيا را لرزاند و البته دلها را: تا بي هيچ غلو اندكي از آن مجد وعظمتي كه شايسته آنيم و محروممان كردهاند به ياد آورديم و خواهيم ديد و خواهيد ديد كه دانشجوها به جان آمدهاند اين تماشا را. كم مانديم وتمسخر شديم و خنديدند؟ در اين سالها كم دانشجو را قرتي و شكمسير و فا حش... خواندند؟ وحالا نوبت عاشقي است. بي دليل نيست تا دولت در سايه -صدا وسيماي جمهوري اسلامي- به مدعيان دوم خرداد كم كمك رنگ و رو نشان ميدهد. به خودم ميگويم چه احمق باشيم ما اگر از سوراخ اصلاحات آخوندمآب دوباره گزيده شويم. اتفاقي نيست اگر در يكي از مهمترين بخشهاي خبري و شبكهي سراسري اول، دوشنبه ساعت 19، در اولين خبر، كه همان ديدار مقام معظم رهبري باشد با هوگو چاوز، از زبان هوگو چاوز از شكست طرح آمريكايي رفراندوم با غرور ياد ميشود! بله رفراندوم ! نامش را چه بخواهند وچه نخواهند بايد تكرار كنند. اهميت اين موضوع را وقتي درك خواهيم كرد كه بدانيم تمامي اخبار رهبري توسط كميتهاي ويژه و با وسواس بسيار تنظيم ميشود كه حتي خبرگزاريها عينا به نقل آن ميپردازند و به اصطلاح خبري از خبرپردازي نيست. هرچه هست يكي است و سليقه و اتفاق نيست. و من اين را تيرماه فهميدم كه پيگير اخبار سفر تاريخي آقا - لباس ملي- بودم و در سايت هر خبرگزاري كه ميرفتم خبر واحد با نگارش واحد مي يافتم و بهتر آنكه اين كلام آخر كنم تا چرخ كوچكي بر اين دهكده بزني و بداني كه حاليا : اندك اندك جمع مستان ميرسند لينكها >> >> 60 مليون دات كام: با فيلترشكن: فراخوان ملي براي همهپرسي آزاد در ا ي ر ا ن >> رفراندوم براي ايران : به رفراندومخواهان در اركات بپيونديد. >> فكر ميكنيد جمهوري اسلامي چقدر طرفدار دارد؟ يك نمونه كوچكش بيشتر از يكساله كه اينجاست : جمهوري اسلامي: 17 درصد مشروطه يا پادشاهي : 16 درصد جمهوري دموكراتيك: 53 درصد >> بررسي برخي واكنشها به فراخوان همه پرسي ---- دانشگاهيان شيراز گام نخست دانشجويي را برداشتند >> الخليج العربي arabian gulf >> خليج تاريخي فارس را دلارهاي تازه به دوران رسيدگان عرب، تغيير نام نميتواند داد: شما هم به اين خيل بپيونديد و آن را امضا كنيد و چند لينك ديگر >> نخستين جشنواره آكادميك وبلاگ و وبلاگنويسان: اسفند 83، دانشگاه پورسينا- ه م د ا ن >> عكسهايي فوق العاده زيبا از يخچال طبيعي الوند >> تكرار وقايع اصفهان در همدان ساخت برج طلا، ميدان قديمي و تاريخي باراك(امام) را تهديد ميكند >> تاريخچه موسيقي همدان يا چگونه خشگه مغزي ديني، ساز ايراني را به پشت موزههاي لندن كشانيد؛ روايتي مختصر وجالب >> مهندس پرويز شهرياري رياضيدان نامي : متاسفانه حتي در مجامع علمي نيز خوارزمي و خيام را عرب ميدانند. ( شهرياري يك فعال سياسي مليگراست كه در جريان ملي كردن صنعت نفت و چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب با تهديد و زندان روبرو شده است.) --------------------------------------------------- آيينهي وبلاگ رفراندوم : http://saeededigar2.blogspot.com Friday, December 03, 2004
●
................................................................................................................داستان شكاف ميان محافظهكاران راهيافته به مجلس، فراتر از آنكه به آن نام اصولگرا و ارزشگرا، تند و كند، بالا وپايين و... داد و به مراتب فزونتر از مباحث اينگونه، ابعاد ديگري هم دارد. يك نمونهي آن را عينا بخوانيد تا خود قضاوت كنيد:
Monday, October 11, 2004
●
تحصن ها گسترش مييابد. ميگيد نه؟ چند روز آينده را نگاه كنيد جمهوري اسلامي، از حملهي اسراييل به تاسيسات هستهايش خوشحال ميشود. ميگيد نه؟ كتاب قلعه حيوانات جرج ارول را مرور كنيد جمهوري اسلامي، از انتخابات افغانستان كاملا ناخشنود است. ميگيد نه؟ روزنامههاي نفتي تهران را ببينيد
● رهبر معظم يا رهبر خالي؟
................................................................................................................روزگاري سيد ابراهيم نبوي، در كتاب آقاي رييس جمهور، كه به بررسي طنزگونه تاريخ حوادث بعد از دوم خرداد پرداخته، نوشته بود: " با پيروزي انتخابات دوم خرداد و روي كار آمدن خاتمي، صدا وسيما نيز تلاش كرد تا به خواستههاي مردم نزديك شود. لذا به جذب كليه مخالفان خاتمي پرداخت. و از سوي ديگر با پخش برنامههاي جالب و زيبايي در مورد مشكلات اقتصادي در جهت سياستهاي دولت سابق قرار گرفت. البته، رقابت صدا وسيما با جناحهاي طرفدار رييس جمهور براي بدست آوردن افكار عمومي باعث شد اين رسانه به برنامههاي خبري، برنامههاي سرگرم كننده مختلف و موسيقي پاپ بپردازد. اين كار تا حدي پيش رفت كه آگاهان معتقدند اگر خاتمي هم كسي را به رياست صدا و سيما منصوب كرده بود مطمئنا اين رسانه پيشتر از اين حركت نميكرد. تنها مشكل صدا و سيما اين بود كه پيام دوم خرداد را نشنيده بود! " اما چند روزي است در شبكهي دوم سيماي جمهوري اسلامي، يك بخش خبري نسبتا جذاب(فريبنده؟) اضافه شده كه به شكلي متحول، اخبار ويژه پخش ميكند؛ به همان طريقي كه در سايتهايي همچون بازتاب، چنين اخباري يافت ميشود. نمونه اينكه براي اولين بار در اخبار صدا وسيما، اين بخشخبري كه اينروزها در حال جذب سريع مخاطب است از آيت ا...علي خامنهاي، با عنوان رهبر انقلاب(و نه رهبر معظم انقلاب) نام ميبرد فراموش نكنيم يكي از سين جيمهاي دائمي كه از روزنامههاي موسوم به دوم خردادي ميشد، همواره اين بود كه چرا صفت معظم را در خبر نويسي اخبار رهبري رعايت نميكنند. و اصولا بعد از دوم خرداد، يكي از معيارهاي شناسايي چپ يا راست زدن مطبوعات ، همين استفاده يا عدم استفاده از صفت معظم بود. حالا در اين بخش خبري، از القاب معمول خبري نيست و به طور كلي، اين اخباري كه در يكي از بهترين ساعات تراكم مخاطب-20/30 تا 21 - بر روي آنتن ميرود، از بسياري از قالبهاي سنتي خبر نويسي وخبرگويي سيما جدا مينمايد برخي سياسيون، اين اقدام جديد واحد اخبار و اطلاعات صدا وسيما را ، حركتي با هدف اعتماد سازي و جلب مخاطب، به منظور استفاده در ماههاي دشوار پيشرو ميدانند ماههايي كه هنوز معلوم نيست سياستدانان دانشگاه اما صادق، براي گرم كردن فضاي سياسي آن چه تدبيري انديشيدهاند در اخبار بيست وسي يكشنبه عناويني ازاين دست رو شد: --- ابطحي و اعتياد به اينترنت، امضاي تومار توسط عدهاي از وبلاگنويسان در اعتراض به خود فيلتركردن عدهاي جهت مطرحشدن، فرار يكي از كاركنان حفاظت اطلاعات قوهقضاييه(به ردهي بالاي اداري او اشارهاي نشد) ، اخبار سه وبلاگنويس دستگيرشده، تجمع پرستاران و ... Sunday, October 10, 2004
● آقايان گوشت مال خودتان، فكر نان باشيد
................................................................................................................امامي كاشاني در خطبهي دوم نمازجمعه قم، از تورم اجناس و كالاها كه طي دو ماه گذشته رخ داده، شديدا انتقاد كرد. وي با ابراز اينكه البته با سوبسيد هم مخالفم، خواهان چارهجويي آناني كه وي به طعنه عقلا خواند، شد جالب آنكه در ميان تصاوير نمازگزاران، يكي از مومنين، كه گويي ياد يخچال پر از خالي خانه افتاده بود با كف دست گوشهي چشمش را پاك ميكرد جالبناكتر آنكه در تصاوير بعدي، چشمهاي عدهاي از جلوسكنندگان بر رديفهاي اول* دودو ميزد *در جلوي نردههاي جداكننده عوام وخواص Sunday, October 03, 2004
● خرم و چند آيتم
................................................................................................................1- به طوري باور نكردني از كلكل كردن با حزبليهاي خشكه مغز لذت ميبرد، در مدتي كه استاندار همدان وهرمزگان بود همواره با امام جمعهها درگير بود. 2- آزمان سياسي خاصي ندارد، به لحاظ درجهي اداري، در زمان رفسنجاني و خاتمي توامان و مداوم رشد كرد. 3- از خرج كردن هراسي ندارد. 4- تا حدود زيادي چوب سمپاد نبودن شخصيت و قيافهاش را ميخورد. 5- زياد بر كلام خود مسلط نيست و جملههاي متعارض زياد دارد. 6- كار ميكند اما به شيوهي دوران رفسنجاني. يعني يك واحد كار و 3 واحد تبليغات چاشني آن. 7- در روزهاي آينده ،دوستي خرم با رحيم صفوي كه هر دو يك دانشگاه درس خواندهاند، مانع از برخورد خيلي شديد سپاه با او ميشود. 8- نوشتن از آقاي خرم چندان براي من شانس آور نبوده است!! چنانكه به دنبال لينك دادن سايت گويانيوز به اباطيلي كه 4 ماه قبل در مورد او نوشتم(نگاهي به يك وزير خرم)، توسط رصد خانهي فيلترچيها رويت شدم و در نتيجه فيلتر شدم. 9-همانطور كه خود خرم در پايان دفاعيهاش در مجلس گفت، اگر وزير نباشد در جايي ديگر ادامه ميدهد. امثال خرم ساخته شده اند براي يك عمر كار دولتي كردن. پست و پايينش در اولويت دوم قرار دارد. 10-امثال خرم را تنها ميتوان با كرباسچي مقايسه كرد. لااقل هر دو در توسعه وپيشرفت، همراه با نمكي از ريخت و پاش مشتكركصفتاند. آينهي وبلاگ رفراندوم در اين آدرس: http://saeededigar2.blogspot.com Tuesday, September 28, 2004
● حكايت تاريخي قاضي احمدي
................................................................................................................خيلي بي سروصدا و گم شده در ميان انبوه اخبار ديگر، ذكرالله احمدي، رييس دادگستري-حالا ديگرسابق- همدان و همان دادستان مشهور پروندهي آغاجري، از سمت خود بركنار شد. ذكرالله احمدي كرمانشاهي كه در دوران رياست آيت الله يزدي، همين سمت را در كرمانشاه داشت و همينك نيز نماينده كرمانشاه در مجلس خبرگان است، به حالت مغضوب واقع شده، به مركز فراخوانده شد تا با عنوان دادرس يكي از شعبات ديوان عالي كشور، جاي خود را به يك قاضي جوان - نصرت الله اعتماد- بدهد. پس از صدور راي جديد براي آغاجري كه در آن خبري از اعدام نبود، احمدي در جلسات،علنا ناخشنودي خود را از سنگ روي يخ واقع شدن ابراز ميداشت. در واقع وي به عنوان يك مجري و نه آمر، از قبل ميديد كه قرار است ديوار تندرويها بر سر وي خراب شود. عصبانيت وي از بركناري، به حدي بود كه اجراي حكم عزل او- مراسم توديع و معرفي- با تاخيري چندماهه، تا برگزاري اجلاس اخير خبرگان رهبري، به تعويق انداخته شد تا وي به اين بهانه، از سخنراني در اين مراسم كه با حضور رييسي، معاون اول قوه قضاييه، برگزار شد بازبماند. عدم حضور حميد رضا حاجبابايي يكي از به اصطلاح نمايندگان همدان، كه در زمان دادگاهي آغاجري به شدت براي صدور حكم اعدام او در تب وتاب بود نيز از همين چشمه آبشخور داشت . در كنار موارد فوق الذكر، چندين رخداد ديگر نيز بر عزل قاضي احمدي، دخيل بود. 1-فساد جنسي يكي از قضات زير دست وي. اين امر از آن رو مهم است كه مشخصا خود احمدي اين قاضي را با خود به همدان آورده بود. با تعليق اين قاضي، اين مطلب به صورت محتاطانهاي در هفته نامه سينا چاپ همدان، از ماهها قبل منتشر شده بود. اين مورد در كنار دهها مورد گزارشهاي سازمان اطلاعات از رشوهگيري در سازمان، گره كار احمدي را كور كرد. 2-نامه تند وتيز دانشجويان دفتر تحكيم كه از عوامفريبي در عفو دروغين براي دانشجويان همداني-پس از سفر رهبري-، پرده برميداشت كه به زعم حضرات، با عزل وي و سپس آزادي چند تن از زندانيان، آماج حملات از كل سيستم قضايي به شخص احمدي منحصر ميشد. 3- عدم بومي بودن احمدي در استان و فشاري كه از ناحيه خود كارمندان سيستم، از اين جهت بر وي وارد بود حال بايد گفت وه كه دنياي غريبي است كه بعد از دوسال، آغاجري آزاد شده وبازيگر نقش مقابل او -دادستان- مغضوب در بند مركز ميرود تا اگر نخواست كظم الغيض بكند دهان بندش زنند ! سعي د يگر- وبلاگ رفراندوم نظرات شما: Monday, September 27, 2004
● ● سگ و پشيماني...
................................................................................................................با شروع برخوردهاي گسترده اجتماعي در سراسر كشور، شهر همدان، به دلايلي همچون سفر رهبري،رييس جمهور و رييس مجلس و همچنين برگزاري چندين همايش ملي وبينالمللي همچون همايش جهاني بوعلي سينا، شاهد حضور نيروهاي ويژه و برخورد با جوانان نبود. اما با نزديك شدن به پايان تابستان، در نيمهي دوم شهريورماه، بعد از هفتسال، نيروهاي گشت مفاسد، با يورش به پاساژي در خيابان خواجه رشيد همدان، اقدام به دستگيري گسترده جوانان دگرپوش كردند. در پي اين دستگيريها، عابرين و مردمي كه مينيبوسهاي پلاك سبز آنها را خشمگين كرده بود، به اعتراض و درگيري با پليس پرداختند و در نهايت با دخالت نيروهاي ضديورش، دهها نفر دستگير شدند. اما اينروزها نيروهاي گشت مفاسد اجتماعي همدان، همچون گذشته، كاري به كار دختران و پسران دگرپوش ندارند كه فعالان سياسي، فضاي ملتهب شهر و درگيري واعتراضات را دليل آن دانستهاند. البته به دنبال ناآراميها، امام جمعه، وبرخي مقامات درصدد توجيه برآمدند كه يك نمونهي آن در ذيل ميآيد: متن گفتگو با سرهنگ خرمآبادي مدير مبارزه با مفاسد اجتماعي استان همدان - چاپ شده در هفتهنامه هكمتانه مورخه 25 شهريورماه با تلخيص ... -هگمتانه: نفرموديد چرا اين روزها دامنه فعاليتهايتان گستردهتر و فرايند مبارزه آشكارتر و محسوستر شده است؟ -خرمآبادي: اين مديريت اخيرا طرح مبارزه و برخورد با بدحجابي ومظاهر ابتذال فرهنگي را بر اساس دستورالعمل وشيوهنامههاي ابلاغي به مرحله اجرا گذاشته... -هگمتانه: تا آنجا كه ميدانيم اخيرا متخلفان را به محاكم قضايي ارجاع ميدهيد -خرمآبادي: ما به اهميت و حساسيت برخورد با جوانان واقفيم...اما وقتي ميبينم فرد يا افرادي هدفمند به ارزشهاي مورد قبول جامعه دهن كجي ميكنند آيا بايد باز هم مماشات كرد... -هگمتانه: جناب سرهنگ جريان پاساژ خواجه رشيد چه بود و چند نفر را دستگير كرديد؟ -خرمآبادي: هم شما وهم اكثريت مردم همدان ميدانند كه اين پاساژ به پاساژ رپيها مشهور است...عدهاي را جلب كرديم و در همين حين عدهاي از همفكران آنها دخالت كردند و با سر وصدا و مظلومنمايي قصد رهاييشان را داشتند كه با آنها هم برخورد كرديم... -هگمتانه: روزانه چند نفر را به جرم بدحجابي بازداشت ميكنيد؟ -خرمآبادي: همانطور كه گفتم از ابتداي اجراي طرح كه تا هر زمان كه ضرورت داشته باشد استمرار دارد روزانه بين 10 تا 20 نفر را دستگير و به اداره منتقل ميكنيم و والدينشان را مي خواهيم ... (كه البته همانطور كه اشاره شد، فضاي ملتهب همدان، موجب شده تا نيروهاي گشت مفاسد از برخورد و دستگيري علني و گسترده به شدت نهي شوند) □ نوشته شده در ساعت 19:15 توسط سعيد ديگر ● رحمت نامه: روز به روز بهتر از ديروز صد رحمت بر لاريجاني، كه چه ميكند اين ضرغامي صد رحمت بر ناطق نوري، كه چه ميكند اين حداد عادل صد رحمت بر يزدي، كه چه ميكند اين شاهرودي صد رحمت بر رفسنجاني، كه چه ميكند اين خامنهاي صد رحمت بر خلخالي، كه چه ميكند اين مرتضوي صد رحمت بر شاه، كه چه كرد اين خميني صد رحمت بر علم، كه چه كرد آن شريف امامي صد رحمت بر فضل الله نوري، كه چه كرد آن كاشاني صد رحمت بر ساواك، كه چه ميكند اين ساواما صد رحمت بر غرب زدگي، كه چه ميكند اين هندزدگي صد رحمت بر چنگيز خان، كه چه كرد آن آغامحمدخان صد رحمت بر عباسيان، كه چه كرد آن مردآويج صد رحمت بر واشنگتن، كه چه كرد وميكند اين لندن صد رحمت بر هخا، كه چه تواند كند آقا رضا ×××××××××××××× فردا دو صد رحمت بر حاجي ضرغامي، كه چه ميكند مصباح يزدي دو صد رحمت بر آن حداد عادل، كه چه ديوانه است مستر عباسي دو صد رحمت روان شاهرودي، كه چه شخمي ميزند حاجفلاحياني دو صد رحمت نثار روح رهبر، كه چه خواهد شد از شيخ جنت دو صد رحمت بر دادم ستاني مرتضوي، كه چه حالي ميدهد محسن اژهاي و صد رحمت بر آن آقا خميني، كه چه درنده است ميم رجوي ××××××××××××××××× پس فردا ؟؟ نه! □ نوشته شده در ساعت 19:15 توسط سعيد ديگر ● هندزدگي آه وطنم سوختي وساختي و ما چه كرديم براي تو وطنم! روزگاري تلختر از اين روزها را هم لابد ديدهاي اما مطمئنم مردماني بدين نااميدي هيچگاه نديده بودي حالا ببين! حالا.. وطنم! كو ميرزادهاي تا عشقيوار برايت بسرايد كجايند آنان كه براي يك مشت خاكت افسانهها ساختند كجاست صداي آواز رهاييت كجا گم شد همدلي واتحادت و در كدام مسلخ بيماري سخت هندزدگي دچارت شد آنان كه به تب تو ميمردند به درد خودكامگي منفور شدند و آنان كه عشق به خاكت را حرام ميدانستند با سادهدليها حاكم شدند حاكم شدني... وطنم! شاعر نيستم اما همين اراجيف را از من بپذير..... وطنم! ايرانم! سرزمين سابقا زيبايم! چگونه تحمل ميكني فرزندانت با سو تغذيه ! نوجوانانت با عقدهها جوانانت با شلاق و نخ وسوزن آشنا باشند چگونه پايتختت شهر هزار فاحشه شده وتو در بم ميلرزي از خشم من همان طهران را بيشتر دوست داشتم تا اين تهران هياهوزدهي خاكستري صداي اساطيرت گم شد هيهات از هگمتانه و پرسپوليس به قم و قزوين رسيدهايم ايرانم! عاشقت شدهام! وقتي در لابهلاي كتابهاي تاريخ ، سرنوشت تلختر از زهرت خواندم و در كشاكش كمركش پستيها وبلنديهاي آن تا شدم همان گاه آرام آرام عشقت نصيبم شد و خدا ميداند چه عشقي كه از روي ترحم نيست نه شرمم باد اگر... و حقيقت ايناست تو زيبايي، عزيزي بي شك خنكاي نسيم آزادي به زودي پوست چروكيده تو را طراوت خواهد بخشيد
Home
 نقل مطلب از اين وبلاگ تنها با درج منبع بلامانع است |
************ September 2004 October 2004 December 2004 January 2005 February 2005 March 2005 April 2005 May 2005 June 2005 July 2005 September 2005 October 2005 November 2005 December 2005 March 2006 April 2006 January 2007
آرشيو بي فيلتر
******* links ******
|
**************